قصه گویی های مهر

ساخت وبلاگ
با سلام

با بازگشایی مدارس کتابخونه ما هم از اول صبح تا ساعت12.15 خلوت شده. بچه ها ثابت صبح هستن و ظهر با تعطیل شدن مدرسشون میان کتابخونه.

ولی بچه های زیر ابتدایی هر روز برای شنیدن قصشون میان.

محمد امین عضو جدیدمون که حسابی به کتابخونه وابسته شده روز شنبه هفته گذشته نیومده بود و من نگران از غیبتش. فرداش که اومدن ازش پرسیدم: محمدامین جان پس چرا دیروز نیومدی؟

محمدامین: آخه خانم مریض بودم؟ چرا نیومدی خونمون حالمو بپرسی؟

--: عزیزم نمی دونستم که مریضی.

محمد امین: حالا اشکال نداره.امروز بیا خونمون. خاله نرگسم هم میخواد بیاد.

ومن خوشحال از اینکه این انتظار رو از کتابدارش داشته که بره سراغش.مامانش می گفت عجیبه چون حتی نگفته چرا مادربزرگهام نیومدن پیشم ولی از شما انتظار داشته.

اینم از عکس محمدامین و مهدخت با کتاب می می نی

 

بچه ها بعد از مدرسه با هم میان کتابخونه میشینین تکالیفشون رو انجام می دن کمی بازی میکنند. مجله می خونن و بعد میرن خونه

اینم از قصه گوی سه ساله ما هلن مانورمسگری

 

قصه گویی چهارشنبه با همکاری خود بچه ها انجام شد. اونا می بایستی اسم حیواناتی رو که عکسشون رو می بینن رو بگن و در روند داستان همکاری کنند. به همین خاطر خیلی حواسشون جمع بود و دقت می کردند

اینم از قصه گویی و حضور بچه ها در روز پنجشنبه

بازی هامون برای بچه ها دیگه تکراری شده و خیلی سریع پازل ها رو می سازن وبقیه بازی ها رو هم سه سوت انجام می دن. کاش دبیرکل محترم آقای محتارپور عزیز بریا بچه هامون اسباب بازی می فرستادن.

کتابخانه عمومی شاه رکن الدین...
ما را در سایت کتابخانه عمومی شاه رکن الدین دنبال می کنید

برچسب : قصه گویی و بازی های سنتی, نویسنده : shahroknodina بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت: 23:16